سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آوای قلبها...

اجل تو مرحمتی کن ...!

 

اجل تو مرحمتی کن

 

من  از  زمانه که دسـت تـو   داد  تقدیرم
هـنوز هم که هـنوز اسـت سخت دلگیرم

تو رفته ای ومن اندر در هجوم  خاطره ها
چو قـاب عـکس قدیمی  اســیر   تصویرم

چه ســاده ام که پـس از رفــتن تو هرباره
نشــانت  از  ته  فنــجان  قــهوه   میگیرم

چـقــدر ســرزنش خــلق وطعنه ی مردم؟
به غیـر دل به تو بسـتن چه بوده تقصیرم؟

هزاروسـیصد و  …   بــگـذر … تولدم بوده
به چـهره گــرچه جـوانم  ولی به دل پیـرم

مـن ورهایی ازیـن غم؟ زهی خــیال عبـث
که مثل آهوی در دسـت و پنجه ی شـیرم

بیـا به راه  گـلویم  خوش  آمدی  ای بغض
نفس! نیا که من از دسـت زنـدگی سـیرم

چرا به  آخر   خطش نمی  رسـد  عمرم؟
اجل! تو  مـرحمتی کن -  چرا نمی میرم؟

 


نوشته شده در پنج شنبه 89/3/27ساعت 10:40 صبح توسط ستایش نظرات ( ) |


Design By : Pichak